ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی
غوغای عشق | ||
|
در ذهن آشفته ام مست٬ به دنبال خاطرات تو می گردم تا با آنها کمی آرام بگیرم راستی برایت بگویم از وقتی که رفتی چشمهایم همانند یک کودک بچه خودشان را خیس می کنند یادت هست وقتی که خیس می شدند... با دستهای کوچکت را روی چشمهایم می گذاشتی تا آرام بگیرند من که خوب یادم هست دیشب با همان چشمهای خیس پشت پنجره رفتم گفتم شاید تو ٬ نمی دانم کجا ٬ پشت پنجره باشی تا انعکاس صورت ماهت را در ماه ببینم مثل همیشه که دلتنگت می شدم تا صبح نشستم اما نیامدی... نظرات شما عزیزان: |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |