ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی
غوغای عشق | ||
|
تقدیم به عشقم :
از خدا خواستمت...نه از خودت...
اگه یه روزی تورو ازم بگیره هیچی نمیتونم بگم
چون خودش تورو داد
و خودشم گرفته... اگه یه روزی نشه که دیگه باتو باشم
میام اینجا فقط مینویسم: خدا نخواست ما باهم باشیم...
ولی بدون اون روز روز مرگ عشق منه.
در مـــــن یک بار دختری حین صحبت با پسری که عاشقش بود ازش پرسید بیادت زنده می مانم پر از شادی و امیدم کجایی بی تو در این باد کمر خم میکنم بیدم تمام حجم دلتنگی در این پاییز با من بود برایم از تو حسی خوب چه شورانگیز با من بود نمی نویسم ….. چون می دانم هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی حرف نمی زنم …. چون می دانم هیچ گاه حرف هایم را نمی فهمی نگاهت نمی کنم …… چون تو اصلاً نگاهم را نمی بینی صدایت نمی زنم ….. زیرا اشک های من برای تو بی فایده است فقط می خندم …… چون تو در هر صورت می گویی من دیوانه ام.
خیلی سخته آدم کسی رو نداشته باشه… دلش لک بزنه که با یکی درد دل کنه ولی هیچکی نباشه… نتونه به هیچکی اعتماد کنه… هر چی سبک سنگین کنه تا دردش رو به یکی بگه نتونه, آخرش برسه به یه بن بست … تک و تنها با یه دلی که هی مجبورش می کنه اونو خالی کنه … اما راهی رو نمی بینه سرش روکه بالا می کنه آسمون رو می بینه به اون هم نمی تونه بگه… خبری از آسمون هم ندیده مگه چند بار اشک های شبونش رو پاک کرده…؟! بهش محل هم نداده تا رفته گریه کنه زود تر از اون بساط گریه اش رو پهن کرده تا کم نیاره … خیلی سخته ادم خودش رو به تنهایی خوش کنه اما دلی داشته باشه که مدام از تنهایی بناله… خیلی سخته ادم ندونه کدوم طرفیه؟! خیلی سخته ادم احساس کنه خدا اونو از بنده هاش جدا کرده … خیلی سخته ندونی وقتی داری با خدا درددل می کنی داره به حرفات گوش می ده یا …
پرده ی گناهات اونقدر ضخیم شده که صدات به خدا نمی رسه…. ؟! از من آزرده مشو، مرا از یاد خواهی برد میدانم... از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام
گل کرد خار خار شب بی قراری ام
تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو
دیدم هزار چشم در آیینه کاری ام
گرمن به شوق دیدنت از خویش می روم
از خویش می روم که تو با خود بیاری ام
بود ونبود من همه از دست رفته است
باری مگر تو دست برآری به یاری ام
کاری به کار غیر ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاری ام
تا ساحل قرار تو چون موج بیقرار
با رود رو به سوی تو دارم که جاری ام
با ناخنم به سنگ نوشتم : بیا بیا
زان پیشتر که پاک شود یادگاری ام
خیلی جالبه :از سوسک می ترسیم...از له کردن شخصیت دیگران مثل سوسک نمی ترسیم. از عنکبوت می ترسیم...از اینکه تمام زندگیمون تار عنکبوت ببندد نمی ترسیم. از شکستن لیوان می ترسیم...........از شکستن دل آدمها نمی ترسیم. از اینکه بهمون خیانت کنند می ترسیم............ . .از خیانت به دیگران نمی ترسیم. |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |