ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی غوغای عشق

قالب پرشین بلاگ


غوغای عشق
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان غوغای عشق و آدرس delkade.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





وچنان عشقی به دریا داشتم

که با اولین نگاهم به تو

غرق شده خودم را غریبانه دیدم

اما تو...تو که بودی؟

سایه؟یا یک رویای نا پایدار

که دریا را دوست داشتی

فقط به یک نگاه و یک خاطره

من بدون نجات غریق

بی پروا خودم را به آب زدم

که شاید عشق را به تو بیاموزم

تو عشق را نیاموختی!

ومن غرق شدم

و تو ماندی و خاطره شناگری

که عاشق دریا بود

اما شنا نمی دانست

[ سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, ] [ 19:5 ] [ هومن ]


 

 

هیچ می دانی!!!

 

 

 

هیچ کس، هرگز...

در تمام این سالها

 

 

 

 آن گونه که " تو " کودکانه دلداده بودی دیوانه ام نشد!!!

و " من " در پس اینهمه روز و ماه و سال...

 

 

 

هرشب و روز

به تاوان دلی که به دست تو ندادم...

برای دوست داشتن هایم دیوانه وار دیوار می کشم!!!

و هربار...

دست آخر پنجره اش را از یاد می برم و همانجا محبوس می مانم!!!

[ دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:, ] [ 9:37 ] [ هومن ]

سوختم باران بزن شاید تو خاموشم کنی...

شاید امشب سوزش این زخم ها را کم کنی...

آه باران من سراپای وجودم آتش است...

پس بزن باران بزن شاید تو خاموشم کنی ... 

[ یک شنبه 20 فروردين 1391برچسب:, ] [ 19:29 ] [ هومن ]

وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید از خواسته های خود برای شادی او بگذرید

 

وقتی کسی را دوست دارید، به علایق او بیشتر از علایق خود اهمیت می دهید

 

وقتی کسی را دوست دارید، حاضرید به هر جایی بروید فقط او در کنارتان باشد

 

وقتی کسی را دوست دارید، ناخود آگاه برایش احترام خاصی قائل هستید

 

وقتی کسی را دوست دارید، تحمل سختی ها برایتان آسان و دلخوشی های زندگیتان فراوان می شوند

 

وقتی کسی را دوست دارید، او برای شما زیباترین و بهترین خواهد بود اگرچه در واقع چنین نباشد

 

وقتی کسی را دوست دارید، به همه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوهایتان را آسان می شمارید

 

وقتی کسی را دوست دارید، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید

 

وقتی کسی را دوست دارید، واژه تنهایی برایتان بی معناست

 

وقتی کسی را دوست دارید، آرزوهایتان آرزوهای اوست

 

وقتی کسی را دوست دارید، در دل زمستان هم احساس بهاری بودن دارید

 

به راستی دوست داشتن چه زیباست، این طور نیست ؟

[ شنبه 19 فروردين 1391برچسب:, ] [ 20:0 ] [ هومن ]

نه!کاری به کار عشق ندارم

من هیچ چیز و هیچ کس را دیگر

در این زمانه دوست ندارم

انگار

این روز ها چشم ندارند من و تو را

خوشحال ببینند

هر چیز و هر کس را که دوست بداری

حتی اگر یک نخ سیگار

یا زهرمار باشد

از تو دریغ می کنند

پس من با همه وجودم

خود را زدم به مردن

تا روزگار دیگر کاری به کار من نداشته باشد

این شعر تازه را هم ناگفته میگذارم

تا روزگار بو نبرد

گفتم که کاری به کار عشق ندارم

 

[ پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:, ] [ 9:55 ] [ هومن ]

قطار میرود

تو میروی

تمام ایستگاه میرود

و من چقدر ساده ام

که سال های سال

در انتظار تو

کنار این قطار رفته ایستاده ام

و همچنان

به نرده های ایستگاه رفته

تکیه داده ام!

[ پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:, ] [ 9:25 ] [ هومن ]

تنهایی یعنی یه وقت هایی هست میبینی فقط خودتی و خودت

دوست داری اما همدرد نداری

خانواده داری اما حمایت نداری

عشق داری اما تکیه گاه نداری

مثل همیشه همچی داری و هیچی نداری

[ چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:, ] [ 19:38 ] [ هومن ]


 

چند تا غروب دیگه میای طلوع کنیم با همدیگه؟

یه فال حافظ بگیریم تا ببینم اون چی میگه؟

باید یجوری خودمو واسه تو اماده کنم


 می خوام برم دو بسته شمع نذر امامزاده کنم


 چی کار کنم می خوام برم نماز حاجت بخونم


 یعنی تا اوضا جور بشه منتظر تو بمونم ؟


 راستی یه ساله تو خونه زخم زبون زیاد شده


 اسمنتو دیگه نمی گم واژه ی اون زیاد شده


 همش می گن اون که می گفت دیوونته ، عاشقته


 بمیری ام سراعتو نمی گیره بگه چته


 تو می گی من چیکار کنم ، عجیب توی دوراهی ام


نه توی خشکی ام نه آب ، درست مث یه ماهی ام


 یه ماهی خیلی کوچیک ، میون آزادی و تور


 که دلخوشیش بیخودیه ، مث یه آرزوی دور


 ببین روزا و لحظهها بدجوری اذیت می کنن


 آدما درباره ی تو یه جوری صحبت می کنن


می گن که بعد این همه عاقل شم و رهات کنم


 می گن تو قلبمی ولی ، باید یه جور جدات کنم


 خب می دونی گوش نمی دم به پند و حرفای کسی


 ولی تو چی باید تا کی به داد دردم نرسی ؟


 تحملم حدی داره ، اونم دیگه تموم شده


 عمرمو زندگیم چی حیفف ، چه قدر برات حروم شده


 دیشب نشستم تا سحر ، دیدم اونا بد نمی گن


 به جای صبر و طاقتم ، چه کار کردی واسه من ؟


 نه رفتی و نه اومدی ، نه عشقی و نه دیدنی


 نه حتی از جانب تو ، حرف به هم رسیدنی


اون دوره ها تموم شده ، دوره ی مثل گل یاس


 خودت عجب قد کشیدی ، منو شکستی ناسپاس


چقدر بده اونکه اومد اول گل دادن من


 می خواد با یه تبر بشه باعث افتادن من


تو همینو دلت می خواس ، حالا دیدی شکستنو ؟


 چرا می خواستی بشکنی رؤیاهای ترد منو ؟


درسته دنیا بی وفاس ، اما بدون خدا داره


 کلی مجازات واسه ی آدم بی وفا داره


 اگر که راست گفته باشن آدمای دور و برم


 دلم می خواد برم یه جا ، لحظه ی مرگو بخرم


 شنیدن حرفای دیگه داره دیوونم می کنه


 آدم آخه برای کی ؟ انقد دل بسوزونه


 علتشو نفهمیدم می خواستی عاشقت بشم


 بعدش که مطمئن شدی هرگز دیگه نیای پیشم


 از همون اولم آره یه کم عجیب غریب بودی


 تو ماجرای تلخ من یه وسوسه یه سیب بود

ی
 تو اومدی دلم رو از راهی که داشت به در کنی


 بعدش بذاری بری و بدون اون سفر کنی


 من دیوونه رو بگو ، منتظر توأم هنوز


 حقمه که بهم بگن بازم بشین بازم بسوز


رنگین کمون زیباس ولی تو حسرت یه رنگیه
دلت رو بسپر دس کوه ، چون جنس اونم سنگیه


من اینو اقرار می کنم تا خواستی آزارم دادی


 اما اینم بهت می گم از چشای من افتادی


 دیگه اگه خورجین تو پر از گل و نامه باشه


 اگه تو فکرت واسه بعد ،‌ هزارتا برنامه باشه


 اگه مث اون اولا خوب بشی و با حوصله


 نمی شنوی که من دیگه به پرسشت بگم بله


تو این دو سال یا بد بودی یا خشن و مریض بودی


 تو اوج اذیتم ولی ، باز برام عزیز بودی


اما حالا تصمیممو گرفتم و ، سخته برام


 نوشتنش سخته ، ولی دیگه شما رو نمی خوام


 خدا کمک می کنه که یه جور فراموشت کنم


 من قطره قطره آب می شم تا تو رو خاموشت کنم


 عکسا و یادگاریات نه اونا رو پس نمی دم


 دیگه برام تجربه شد دلو به هیچ کس نمی دم


 می شینم و با رؤیاهام یه وقتا خلوت می کنم


 دلم گرفت به عروسک ، گاهی محبت می کنم


 اون حرفامو گوش می کنه تو هر زمون و فرصتی


 بدون هیچ توقعی ، بدون هیچ خیانتی


 خب دیگه حرفی ندارم هیچی به جز خداحافظی


 اونم بذار پای یه جور ، رسم قدیم کاغذی


 کسی که تا قیامتم هرگز نمی بخشه تو رو


 انقد نشستی تا خودش آخر بهت بگه بذو


 بسیتم مرداد وسط تابستون یه سال گرم


 هیچی تو قلبت نداری ، حتی یه کم حیا و شرم

[ چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:, ] [ 18:23 ] [ هومن ]

 

هيچ کس اشکي براي ما نريخت

هر که با ما بود از ما مي گريخت

چند روزي هست حالم ديدنيست

حال من از اين و آن پرسيدنيست

 

گاه بر روي زمين زل مي زنم

گاه بر حافظ تفاءل مي زنم

 

حافظ ديوانه فالم را گرفت

يک غزل آمد که حالم را گرفت:

ما زياران چشم ياري داشتيم

خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم

[ چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:, ] [ 18:20 ] [ هومن ]


 

 

بار آخر من ورق را با دلم بُر میزنم ...!

بار دیگر حکم کن...!

 

 

 

 

با دلت ،

دل حکم کن ... !

حکم دل: هرکه دل دارد بیندازد وسط،

تا که ما دلهایمان را رو کنیم !

دل که روی دل بیفتد عشق حاکم می شود.

پس به حکم عشق ،بازی می کنیم...

[ یک شنبه 13 فروردين 1391برچسب:, ] [ 12:40 ] [ هومن ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

سلام امیدوارم از این وبلاگ و مطالبش خوشتون بیاد
امکانات وب

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 196
بازدید کل : 60065
تعداد مطالب : 97
تعداد نظرات : 20
تعداد آنلاین : 1



Alternative content