ماییم و نوای بی نوایی بسم الله اگر حریف مایی غوغای عشق

قالب پرشین بلاگ


غوغای عشق
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان غوغای عشق و آدرس delkade.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





گاهی تو...

گاهی یاد تو

گاهی هم غم

اخر این <تو> کار مرا تمام خواهد کرد

[ جمعه 4 اسفند 1391برچسب:, ] [ 12:3 ] [ هومن ]

به اعتیادم به تو قسم...

هرگز ترکت نخواهم کرد...

حتی اگر بلای خانمان سوزم شوی!

[ جمعه 4 اسفند 1391برچسب:, ] [ 11:59 ] [ هومن ]

می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست
آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست
می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد
آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست
می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند
از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است
راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو
تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست
طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود
روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست

[ پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, ] [ 17:10 ] [ هومن ]

در کوچه های سرد و نمناک شهر

گام هایم را مغرورانه بر پوسته ی تاریک شب می نهادم .

صدای جغد های شوم و ناله های بی کسی گوش هایم را می خراشید.

 حضور اشباهی را در لابه لای سنگ فرش ها و

 انتهای تاریک و غمبار هر کوچه مرا سخت آزرده می ساخت.

 نفس هایم سخت شده بود .

 قلبم به آرامیِ قدم هایم ناقوسش را به صدا وا می داشت .

 نمی دانستم در این نا کجا آباد تنهایی به کدامین امید چنگ زنم.

 به عقل و منطق و فلسفه؟!!

 در زمانه ای که شیری خردمند اسیر هوس های خرگوشِ بازیگوشی خواهد شد و

 منطق سلطانیِ خود را در بازیهای کودکانه ی ایام به حراج می گزارد!!

 یا به عشق و عاشقی؟!!

 لفظی که در کوچه های چشمک و عشوه و ناز به قرانی بیش نمی ارزد

 و خروار خروارش را فریب بر دوش می کشد.

 نمی دانم

 نمی دانم ...

 اما به امید شکوفه ی کوچک لب قرمزی که فردا صبح به خورشید سلام می کند

 دستور تپیدن را برای قلبم صادر خواهم کرد.

[ سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, ] [ 11:13 ] [ هومن ]


این روزها را فراموش کرده ام به لطف روزهای حضورت،روزهایی که نه صحبت از رفتن بود و نه احساسی با نام دلتنگی.من آن روزها را یادش بخیر نام گذاری کرده ام، تو که مشکلی نداری؟

 

روزها که نه ، سالهاست با یادش بخیر روز را شب کرده ام، و شب را صبح.شیدا اون روزها را به یاد داری؟

این روزها را به عشق تو بخشیدم و تمامی لحظاتش زیر پای عشق تو له شدند،گله ای نیست، میگذرانیم شاید روزهای یادش بخیر نزدیک باشند.

[ یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, ] [ 19:23 ] [ هومن ]


نمیخواهم خاطره شوم و بعد فراموش ، نمیخواهم  یادم در قلبت روشن باشد بعد خاموش
نمیخواهم بگویی که دوستم داری بعد بروی ، نمیخواهم این حرفهای پوچ را برایم بزنی…

بودنت را میخواهم ، این که باشی ، اینکه همیشه مال خودم باشی ، نه اینکه رهگذری باشی و مدتی در قلبم باشی مرا به خودت وابسته کنی و بعد مثل یک بازیچه کهنه رهایم کنی
گفتم که قلبم مال تو است ، نگفتم که هر کاری دوست داری با آن کن!
گفتم تو مال منی ، نه اینکه همزمان با هر غریبه ای که دوست داری باش…
گفتم با وفا باش ، نه اینکه در این دو روز دنیا ، تنها یک روزش را در کنارم باش!
نمیخواهم خاطره شوم و بعد فراموش ، بیا و از آب چشمه دلتنگی هایم بنوش
تا بفهمی چه حالی ام ، تا بفهمی خیره به چه راهی ام …
دائم نگاهم به آمدن تو است ، اینکه مال من باشی و خیالم راحت ، اینکه همیشه خورشید عشق در قلبمان بتابد
نمیخواهم در حسرت داشتنت بمانم ، نمیخواهم آرزوی دست نیافتنی زندگی ام شوی ، غرورت را زیر پا بگذار  تا من برایت دنیا را زیر پا بگذارم ، با من باش تا من تا ابد مال تو باشم ، وفادار باش تا آنقدر بمانم تا بفهمی عشق چیست!
نمیخواهم کسی باشم که لحظه ای به زندگی ات می آید و بعد فراموش میشود، نمیخواهم کسی باشم که گهگاهی یادش میکنی ، گهگاهی به عکسهایش نگاه میکنی ، گهگاهی به حرفهایش فکر میکنی تا روزی که حتی اسم او را نیز دیگر به یاد نمی آوری
نمیخواهم امروز عشق تو باشم و فردا هیچ جایی در قلبت نداشته باشم….

[ یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, ] [ 10:30 ] [ هومن ]

نگاه کن که غم

درون دیده ام

چگونه قطره قطره اب میشود

چگونه سایه ی سیاه سرکشم

اسیر دست افتاب میشود

نگاه کن

تمام هستیم

خراب میشود

شراره ای مرا به کام میکشد

مرا به اوج میبرد مرا به دام میکشد

نگاه کن

تمام اسمان من پر از شهاب میشود

نگاه کن

من از ستاره سوختم

چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل

ستاره چین برکه های شب شدم

[ شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, ] [ 12:7 ] [ هومن ]

گفت سیگار نکش میمیری

گفتم اگه نکشم میمیرم

گفت اگه بکشی با درد میمیری

گفتم اگه نکشم از درد میمیرم

گفت هوای دودی جلوی درد رو نمیگیره

گفتم هوای صاف جلوی مرگ رو میگیره؟

یکم نگاهم کرد و گفت بکش!!!!!!!!!!!!!

 

[ شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, ] [ 11:59 ] [ هومن ]


 

ای تنها بهانه برای زنده بودنم ، نفس کشیدنم دوستت دارم .

 

 


ای امید و آرزوی من ، دنیای من دوستت دارم.

 

 


ای تو به زیبایی یک گل سرخ ، به پاکی یک چشمه زلال ، به لطافت باران بهار دوستت دارم.

 

 


ای تو فصل بهارم ، همیشه یارم ، همدم این دل پاره پاره ام دوستت دارم.

 

 


ای تو آرامش وجودم ، همه بود و نبودم ، هستی و تار و پودم دوستت دارم.

 

 


ای تو طلوع زندگی ام ، ناجی لب تشنگی ام دوستت دارم.

 

 


ای تو عشق زندگی ام ، همیشگی ام ، ماندنی ام دوستت دارم.

 

 


دوستت دارم و خواهم داشت ای که تو لایق این دوست داشتنی.

 

 


عاشقت می مانم و خواهم ماند ای که تو لیلی این دل دیوانه ای.

 

 


به خاطرت جانم را ، زندگی ام را ، فدایت می کنم ، نثارت میکنم.

 

 


دوستت دارم که چشمهایم را قربانی نگاهت میکنم.

 

 


اگر می گویم که دوستت دارم از ته دلم می گویم ، از تمام وجودم می گویم.


باور کنی ، باور نکنی یک کلام! دوستت دارم. به خدا خیلی دوستت دارم

[ چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:, ] [ 15:43 ] [ هومن ]

نیستی حالم خرابه تو رو با یکی‌ دیگه دیدم      داغون شدم مردم ولی‌ باز تو رو بخشیدم

نیستی‌ دلشوره دارم میبینم تو رو تو چشماش      این تقدیر بی رحمه با قلبم عشق من برو نذار تنهاش

 

نیستی‌ حال من خرابه نیستی‌ دستام سرد سرد      چشمام تو رو با اون دید و دلم باور نکرد

نیستی و هوای این گریه داره بغضمو میشکنه      من مردم و دست‌های تو قاتل منه

 

رفتی‌ از این آغوش چه راحت و باز منم تنها و خاموش چراغم

چه بی‌ اعتنا رفتی‌  هه...      نفهمیدم حس من واست یه تفریحه

تو که میدونستی وجود تو ترک درداست      تو میدونستی نبود تو مرگ فرداست

ولی‌ آروم آروم زیر بارون داغون      قدم میزنم و تو هم شادی با اون یارو

سرا پا گوش بودم وقتی‌ که تو داشتی حرفی‌      حالا که بهت نیاز دارم گذاشتی رفتی‌؟

باشه، منم میذارم رگ این گردن      که رفتم و دیگه پیشت برنمیگردم

ولی‌ روزی رو میبینم که یارت سیره      از تو با یکی‌ دیگه از کنارت میره

به هر دستی‌ که بدی میگیری از همون دست      این نفرین من نیست بازی زمونست

اون میخواد که دل تو با حرفهاش خواب شه      صبر کن بذار یه کمی‌ یخ هاش آب شه

وقتی‌ میفهمی چه کسی‌ پشت روبنده      که به احساست بزنه یه مشت کوبنده

 

نیستی‌ حال من خرابه نیستی‌ دستام سرد سرد      چشمام تو رو با اون دید و دلم باور نکرد

نیستی و هوای این گریه داره بغضمو میشکنه      من مردم و دست‌های تو قاتل منه

 

چقدر باهات حرف دارم و چقدر خرابم      کاش لااقل بودی میدادی یه خط جوابم

تو که هی‌ میگفتی‌ تا ته خط باهام هستی      چرا رفتی‌ و با درد دست و پاهامو بستی؟

چرا ؟ ها ؟ بخدا تا به من حرفی‌      نزنی‌ نمیرم تو چرا واقعا رفتی‌؟

لااقل یه چیزی بگو، بگو دوستت نداشتم      بگو از خدام بود که تو شب و روزت نباشم

یعنی‌ قصدت از اول این بود که با من نمونی؟      حرف بزن، تو که اینقدر نامرد نبودی

چی‌ میگم اون دیگه نیست پیشم      چشم، تو این امتحان هم بیست میشم

ولی‌ چرا از سنگه قلب‌ها در این شهر تاریک      اسیر کابوسم تو یلدا‌ترین شب تاریخ

کابوسی که نفس رو تو سینه حبس میکنه      و میبینم یکی‌ دیگه تنت رو لمس میکنه

هه...  داره تنم میلرزه      واسه ادامه ی خوابم حتی قلم میترسه

ختم کلام رفتی‌ از این آغوش چه راحت      و باز منم تنها و خاموش چراغم

 

نیستی‌ حال من خرابه نیستی‌ دستام سرد سرد      چشمام تو رو با اون دید و دلم باور نکرد

نیستی و هوای این گریه داره بغضمو میشکنه      من مردم و دست‌های تو قاتل منه

[ سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:, ] [ 19:12 ] [ هومن ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

سلام امیدوارم از این وبلاگ و مطالبش خوشتون بیاد
امکانات وب

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 59
بازدید ماه : 106
بازدید کل : 59870
تعداد مطالب : 97
تعداد نظرات : 20
تعداد آنلاین : 1



Alternative content